بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-نیم نگاهی- به کتاب فلسفه فانسه در قرن بیستم- 5-فلسفه فرانسه درحقیقت فلسفه زندگانی مردم فرانسه است- بادرمظر گرفتن شئونات ان مردم درابعاد مختلف- گاهی نواقص راپیدا میکند وگاهی مهملات را وگاهی غیر عقلانی هارا وتغیرات ملاک را مطرح میکند ویانوه دیدگاه را تبین میکند وقضاوت میکند وتغیرات رابوجود میاورد مانند تاحدی کارهای اقای کارکس- درنقد فلسفه کاپیتالیسیم- فلسفه ماتریالیسم تاریخی وغیره واین امر به معنای فلسفه محض نیست- یک فلسفه خاص است درغرب بنظرمیرسد که فلسفه محض کاربردی زیادندارد زیرا در تبین حقیقت چیست اختلاف فراوان است درک انها از حقیقت گاهی ضدهم هستند ولذا ناسازگونی دارند-کهامروزه بخوبی درامریکا این ناسازگونی مشخص وشفاف میشود- جهان شول به معنای درک حقیقت مطلق نیست- بهمعنای درک درست دیگران از فلسفه فرانسوی است درحقیقت فلسفه درک عقلانی ازدیدگاه فلیسوف از فلسفه مثلا-هنر است فلسفه درک فلسفه هنر- است-حال شناخت نوع دیدگاه ونوع ملاک ها ونوع قضاوت ها وفرمول بندی ها وغیره- که امکان دارد وارد یک چالش زیادی شود وسرانجام هم به یکنتجه مشترک رسیده نشود- فلسفه زندگانی اگر فقط پدیده شناسی باشد باشد ممکن است-تاحدی ارزشمند باشد واما اگرقضاوت نهائی شود بدون درک توحید ومعاد امری عبث وباطل است-ودرضمن چون فیلسوف به حقایق همیشگی دست پیدا نمیکند فقط دربرهه خاصی قابل ارزش ممکن است باشد- وسپس به تارخ وبایگانی تاریخی لاجرم سپرده میشود لاجرم فیلسوف به تعدادی اصول عقلانی محتاج است این اصول عقلانی یا خارج ازپدیده هایی زندگانی بدست میاید اثبات ان برای فیلسف دیگر ممکن است موردچالش واقع شود ودرداخل فرانسه هم ممکن است مورد چالش واقع شود همان طور که اقای راسل نقد مکتب کلیسائی رادرباره جناب داروین نمیپذیرد واز لحاظ عقلانی هم سکوت میکند وفقط مکمی که بهعلم کرده است جایز میداندمثلا اثبات کرد دروه تاریخی زمین بیش از ان میزانی بوده است که کلیسا معتقد است- ویا ازدرون پدیده زندگانی این معیارها بدست میاید با کمک معیاره عقلانی مثلا نا پلنونیسیمگاهی بعلت جبر اجتماعی بوجود میامد ودرجائی مثبت بوده است ودرجائی منفی بوده است واین مثبت ومنفی بستگی به معیارفلیسوف وددیدگاه او است در نتجه جهان شول جهان شول حقایق نیست بلکه یکترجمه سلیس وروان برای شناخت یک فلیسوف برای فیلسوف دیگر است-